بازهم كاراي جديد

پسركم ، باز مامان فرصت نكرده بود كه زودتر بياد و پيجت رو آپ كنه ،از همين جا ازت معذرت خواهي ميكنم 

شما داري روز به روز بزگتر ميشي و كاراي جديدت شده ساعتي ..... كار به كار همه چي داري و ميخواي كاراي مارو انجام بدي 

مثلا همين دو روز پيش خونه ي ماماني بوديم ، بابا ميخواست فرش آشپزخونه رو پهن كنه ، شما طوري سر فرش رو گرفته بودي كه انگاري همه ي سنگيني فرش روي دوشته  بعد هم چنان با اون دستاي كوچولوت يخچال رو گرفته بودي كه آدم فك ميكرد تو الان واقعا ميتوني يخچال رو جا به جا كني 

يا همين ديروز صبح سر ميز قاشق خالي رو بطرف بابا دراز ميكردي و بهش ميگفتي: اَََ .....  يني بابا دهنش رو باز كنه و قاشق خالي رو بخوره ....... اي جونممممممممممم پسر بامزه ي من كه داري كاراي خودمون رو تحويل خودمون ميدي

ديشب هم خونه ي ماماني داشتي با فرنوش بازي ميكردي و فرنوش داشت الكي بهت غذا ميداد .... تو هم تا غذاي خيالي رو ميخوردي بلافاصله سرت رو تكون ميداديو ميگفتي به به  اي جانمممم

الان يك هفته اي هست كه خيلي بدقلقي ميكني ،اگه بخواي ما برات كاري انجام بديم با جيغ و اخم اونو به ما ميفهموني، دندوناي آسيابت هم داره در ميادو شما رو  اذيت ميكنه ... وقتايي هم كه ميبيني بعضي چيزا به دلخواهت نيست چنان اخم ميكني كه آدم واقعا ازت حساب ميبره   همين اخم كردنت دل ما رو بردهههه كه نگوووووو آخه خيلي خوشمزه ميشييييييييييييييييي 

از آب بازي كردنت نگم بهتره ............  فقط و فقط ميخاي آب بازي كني .... وقتي هم ميريم حمام ديگه بيرون آوردنت داستان دارهههه  من بقيه اش رو سكوت ميكنم ....

خاله فريبا و فرنوشي يه دو سه روزي رفته بودن تهران ، واسه شما هم بازززز چيزاي خوشگل خريده بودن ..... خاله فريبا مرسيييي.....مرسي كه هرجا ميري ياد منم هستي و چيزاي قشنگ قشنگ ميخري 

 خاله فرنوش مرسي كه يه تلفن و موبايل بازي واسم خريدي  

پ ن : ساعت يك بود كه ماماني بهم زنگ زد ديدم خاله فرنوشي  داره گريه ميكنه ، فهميدم شما باز عينكي كه تازه خريده رو شكوندي ...... بعد خاله فرنوشي با گريه هي ميگفت بهش بگووو ، بگو همه چيزاي منو داره خراب مبكنه و مشكنه ..... آخه من بهت چي بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا دست به وسايل خاله فرنوشي ميزني پسركمممم  من به فرنوش قول دادم كه عصري ببرم و براش درست كنم ، البته اگه درست بشه